توضیحات
(بدون سانسور) دانلود رمان بی دفاع از هاله بخت یار با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بهراد پارسا، مرد مقتدر اما زخم خورده که خودشو خانوادهش قربانی یه ازمایش غیر قانونی (تغییر ژنتیکی) توسط یه باند خارجی شدن… مردی که زندگیش در خطره و برای اینکه بتونه خودش و افراد مثل خودش رو نجات بده، جانان داوری، نخبهی ژنتیک دانشگاه تهران رو میدزده تا مشکلش رو حل کنه… اما متوجه میشه پدر جانان همون مردیه که باعث مرگ پدر و مادرش شده و این باعث میشه که جانان رو وسیله انتقام خودش قرار بده اما علاقهای اشتباه شکل میگیره و…
خلاصه رمان : بی دفاع
پتویش را کنار زد و سوزن سرم را از دستش بیرون کشید. دستی به گردن خشک شده اش کشید که نگاهش به لباس هایی که روی مبل روبرویش گذاشته بودند افتاد. با تعجب بلند شد و سمت مبل روبرویش رفت. تکه کاغذی روی لباس ها گذاشته شده بود. آن را برداشت و زیر لب خواند: -به نفعته هر چه زودتر برگردی سر کارت. یادت باشه نیومدی مهمونی. نفس پر حرصی کشید و تکه کاغذ را رها کرد: -بیشعور. دست به کمرش زد و حالت گریه به خودش گرفت: -کاش مرده بودم. و بلافاصله دستش را به پیشانی اش کوبید،
و زیر لب زمزمه کرد: خل شدی جانان. خل شدی… لباس هایش را عوض کرد و از اتاق خارج شد و راهش را سمت آزمایشگاه کشید. نگاه های افراد عمارت، بدجوری روی اعصابش خط می انداخت. اینکه شب قبل او را با چه وضعیتی دیده بودند، تیشه به ریشه ی اعصابش میزد. به قدم هایش سرعت بخشید تا زودتر از جلوی چشم آن ها ناپدید شود که محکم به یک جسم سخت برخورد کرد. آخی گفت و قدمی عقب رفت و خواست بد و بیراه بگوید که با دیدن بهراد حرف در دهانش ماند. زیر لب ببخشیدی زمزمه کرد،
و خواست از کنار او بگذرد که بهراد بازویش را گرفت و در حالی که نیشخندی کنج لبش جا خوش کرده بود گفت: -کجا؟ جانان نگاهی به بازویش که میان انگشتان مردانه بهراد گرفتار بود انداخت و تک سرفه ای زد: -پی بدبختیم. بهراد ابرویی بالا انداخت و نیشخندش غلیظ تر شد: بودی حالا! و قبل از اینکه جانان حرفی نثارش کند، مقابل چشمان بهت زده اش بازویش را رها کرد و سمت اتاقش قدم برداشت. جانان با بهت مسیر رفتنش را نگاه کرد و وقتی بهراد از دیدش محو شد، ناسزایی در دلش گفت و در حالی که…
منو یه دونه رمان عاشقانه به نام جدید خودش مشغول کرده!
هیچ چیز بهتر از خوندن کتابهای جدید نیست ولی رمانها برای من، همیشه جا خالی ویژه دارن.
این رمان با وجود کوتاهی بهار جوانی و فرار از محدودیتهای روحی رو دقیقا به همین شیوه مینویسه که میخواهیم در دنیای امروز زندگی نصیبمون باشه.