رمان خوان
دانلود رمان
  • نام: رمان حامی عشق
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: فاطمه ضمیر رضوانی (رضوانه)
  • ویراستار: رمان خوان
  • تعداد صفحات: 211

توضیحات

(بدون سانسور) دانلود رمان حامی عشق از فاطمه ضمیر رضوانی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

هانیه که دانشجوی رشته‌ی ادبیاته از سال اول دانشگاه در برابر اصرار خانواده مبنی بر ازدواج و دیدن خواستگارا مقاومت کرده، تا اینکه بحث خواستگاری حامی پسرعمه‌اش که تا اون زمان به دلیل خطرناک بودن شغلش از ازدواج سر باز میزد مطرح میشه. هانیه میفهمه که نسبت به حامی یک حس هایی داره. تصمیم می‌گیره جواب مثبت بده که با خواسته‌ی حامی دچار تردید میشه…!

خلاصه رمان : حامی عشق

یک ماهی از شب خواستگاری می گذشت. حامی دو روز بعدش به ماموریت رفت. غیر از مکالمه ی کوتاهمون که اون شب اتفاق افتاد دیگه هیچ تماس یا پیامی از طرف حامی دریافت نکردم. به شدت از این بی خبری دلگیر بودم. دلم می خواست حداقل یکبار باهام تماس می گرفت. گرچه گفته بود اگر کاری داشتم بهش زنگ بزنم اما باز هم معتقد بودم که اولین بار خودش باید پیش قدم بشه. تو این مدت چند باری خونه ی عمه اینا رفته بودم و فهمیده بودم حامی باهاشون تماس گرفته و از اینکه حالش خوبه خبر داده. فهمیدن این موضوع عصبانی ترم کرده بود و فقط دعا دعا می کردم که سالم برگرده تا

من حساب این مدت و ازش پس بگیرم. هیوا تو این چند وقت به هر نحوی که تونست سر به سرم گذاشت. هر بار که منو میدید بهم کلی مسائل روانشناسی در مورد روابط زناشویی می گفت و تهش اضافه می کرد: اینارو خوب انجام بده که یک وقت داداشم طلاقت نده زن داداش. و هربار بیشتر منو عصبی می کرد. به خصوص که الان انقدر فکرم درگیر حامی و رفتاراش بود نمی‌تونستم پا به پای لودگی هاش پیش برم و جوابشو بدم. تنها چیزی که این مدت آرومم می کرد درس و دانشگاهم بود که اونم از علاقه زیادم به رشته ی درسی ام نشات می گرفت. امروز تا ظهر کلاس داشتم. مریم کمی

مریض شده بود و دانشگاه نیومده بود. ریحانه هم که خیلی وقت بود باهام سرسنگین شده بود. به محض تموم شدن کلاس و خسته نباشید گفتن استاد به سمت خروجی دانشگاه رفتم. امروز حوصله ی بی آرتی دو نداشتم و تصمیم گرفتم با اسنپ برم خونه. دم خروجی دانشگاه ایستادم و با موبایلم مشغول پیدا کردن اسنپ شدم. هنوز اپلیکیشن خودرویی پیدا نکرده بود که موبایل زنگ خورد. شماره ی حامی که پسرعمه ذخیره کرده بودم روی گوشی افتاد. دقیقا همین امروز که تو فکرش بودم و تو دلم دعا کردم سالم برگرده تا تلافی کنم برگشته و باهام تماس گرفته بود. کمی مکث کردم و بعد جواب دادم…

خلاصه کتاب
هانیه که دانشجوی رشته‌ی ادبیاته از سال اول دانشگاه در برابر اصرار خانواده مبنی بر ازدواج و دیدن خواستگارا مقاومت کرده، تا اینکه بحث خواستگاری حامی پسرعمه‌اش که تا اون زمان به دلیل خطرناک بودن شغلش از ازدواج سر باز میزد مطرح میشه. هانیه میفهمه که نسبت به حامی یک حس هایی داره. تصمیم می‌گیره جواب مثبت بده که با خواسته‌ی حامی دچار تردید میشه...!
خرید کتاب
رایگان
https://romankhaan.ir/?p=11286
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات
  • بهزاد
    9 آذر -622 | 00:00

    این رمان به عنوان مثال خوبی از توانایی صفحه در خلق داستان طولانی با بهره گیری از حداقل شرایط، خوبه.

  • پیام
    9 آذر -622 | 00:00

    همواره از خوندن رمان لذت میبرم و گاهی احساس میکنم مثل یکی از شخصیت‌ها در دنیای داستان زندگی می‌کنم، خیلی خوبه!

  • اکبر
    9 آذر -622 | 00:00

    شخصیت‌ها در رمان دنیایی برایم پیش میارن که هنوز در واقعیت تجربه نکردم و این خیلی تحریک کننده و هیجان زده‌کنندهست.

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

موضوعات
ورود کاربران

فهرست نویسندگان
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان خوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!