توضیحات
سی سال پیش خسروخان در رمان عروس بلگراد، ثنارو از سر سفره عقد میدزده و بالاجبار به عقد خودش درمیاره ثنا بعد از چند سال خودکشی میکنه و شایعات زیادی از مرگ ثنا در منطقه پیچیده. خسرو خان الان فرزندان و نوه های زیادی داره تنها یادگارش از ثنا نوه ای هست بنام روجا. باورود شخص تازه واردی به آن شهر و دیار که ادعای مالکیت سی درصد از اموال خسرو خان رو داره رازهایی از گذشته برملا میشه…
اسم رمان: رمان عروس بلگراد
نویسنده این اثر: اکرم حسین زاده
ژانر رمان: عاشقانه
گوشه ای از داستان رمان عروس بلگراد
چشمانش می خندید و یکی فرستادش برود گل بچیند. گوشش باز به عاقد بود و حواسش به گلابی که باید بگیرد. نفس پری کشید و منتظر بار سوم ماند. عاقد بسم اللهش را گفته بود که… صدای شلیک آمد… و صدای لگدی که به در خورد. چند مرد داخل کلبه ریختند، کلبهای که بیش از بیست نفر جا نداشت. یکی بلند گفت:
– کی جرئت کرده عروس منو بنشونه مقابل عاقد.
جمع به هم ریخت و رنگ از روی عاقد پرید. مردی با قد و هیکل بلند به سمت عروس حرکت کرد. داماد سریع مقابلش ایستاد و بدون نگاه کردن به عروس گفت: فرار کن!
عروس اما تکانی نخورد. مرد یقهی داماد را گرفت و کشید.
– گورت رو گم میکنی و برمیگردی به همون خرابه ای که ازش اومدی.
داماد محکم دست طرف را پس زد و با لگد به شکم مرد کوبید. مرد گامی که به عقب پرت شده بود دوباره جلو گذاشت و با مشت به فک داماد زد. زن و مرد به هم ریخته بودند و صدای جیغ و داد و درگیری از همه جا میآمد و عروس مات درگیر شدن داماد و مرد، جلو کشید. کت مرد مسلح را گرفت و کشید.
– ولش کن کثافت…



























































