توضیحات
رمان بادها مسیر دیگری دارند، در مورد یه پسر عکاس به اسم مهامه. داستان حول زندگی شخصی و کاری این پسر می چرخه. عکاسی توی یه روزنامه و سوژه های مختلفش. و زندگی شخصیش که حول یک دختر به اسم شیده…
اسم رمان: رمان بادها مسیر دیگری دارند
نویسنده این اثر: رهایش
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی
گوشه ای از داستان رمان بادها مسیر دیگری دارند
صدای خنده ام بلنده و عقب عقب می دوئم و سعی می کنم بند دوربین رو دو دستی بچسبم تا از سر شونه ام نیفته! صدای نک و ناله و نفرین پیرزن میون خنده هام گمه و من اصلاً نمی تونم بفهمم چرا اینقدر شاکیه! با خنده صدامو بلند می کنم تا از میون همهمه به گوشش برسه: نگران نباش حاج خانوم! مأمور بهزیستی نیستم! عکستو تو مجله و روزنامه هم نمی زنم آبروت بره! واسه دیوار اتاقم می خوام! خیالت تخت!
پیرزن عصبی تر، چند قدمی لرزون لرزون به سمتم می یاد و ناامید از رسیدن بهم دولا می شه و یه لنگه دمپاییش رو در می یاره و به سمتم پرتاب می کنه، بلندتر می خندم و برمی گردم و میون جمعیت گم و گور می شم. خنده ام به لبخندی ته نشین شده بدل می شه و در حال رفتن به سمت خیابون اصلی شروع می کنم به چک کردن عکسهایی که سر بزنگاه از پیرزنِ گنددماغ گرفتم.
تو قاب اول، یه پیرزن فرتوتِ رنجور، نشسته کنج یه خیابون فرعی در حال گدایی. دستش به سمت عابرین درازه و نگاهش پر از تضرع. تو قاب دوم، همون پیرزن، باز هم نشسته توی همون جایگاه، این بار در حال بیرون آوردن دسته ای پول از ساق جوراب سیاهش.

























































